بس نیست حمل این حجم دردناکِ چنبره زده بر گلویت ؟ گریه کن لعنتی ! دارد خفه ات می کند .‌ گریه کن . 

بدتر از این ؟ میفهمی چه شده ؟ 

به پرونده ی سیاه کودکی ات یک صفحه اضافه کن و رویش بنویس من در ۱۷ سالگی دست بهترین دوستم سیگار دادم و او امروز ، معتاد است . 

این جمله را چند بار دیگر بخوان 

بله. یادت رفته ؟ خودش گفت که گفته باشد ! قرار بود تو ژست ساقی منشانه بگیری و فکر کنی چون خودت از ۱۲ سالگی میکشیدی و الآن سالمی پس اشکال ندارد ؟ 

تمامش کن ! 

تو بچه بودی ؟ نبودی ! 

۱۳ سالت که بود چرا آن جنایت را انجام دادی ؟ 

تو بچه ای ؟! نیستی لعنتی ! 

چشم هایت را فشار نده . بگذار بپرد . به درک که میترسی از پریدن پلک چپت . گریه میکنی ؟ 

گریه کن 

از حالا تا ته زندگی ات را هم گریه کنی کم است


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Welcome midzy closed درس معماری بومی آموزش تعميرات برد دکتر مرتضی شفقی خالکی ما بیشماریم مهدي121 دانلود آهنگ جدید با لینک مستقیم